سیاست فرهنگی ؛ باور مسئولان یا تقلید آنها:
بسیاری اندیشمندان و حکیمان پیشین در مذمت تقلید سخن گفته اند. مولوی شیرین سخن نیز در داستانی ماندگار حکایت از مردی ساده می کند که همراه با الاغ اش در راه بوده و به کلبه ی درویشان رسیده و شب را در کنار آنها اقامت نموده است.
خلق را تقلیدشان بر باد داد…ای دوصد لعنت بر این تقلید باد
مرد به طویله چی سفارش ویژه نموده که با الاغ عزیزم چنین کن و چنان کن تا استراحت نماید. اما درویشان گرسنه بر الاغ وی طمع نموده و عزم می نمایند که شب غذایی خوش از گوشت الاغ تهیه نمایند.
درویشان و رندان به سراغ طویله چی رفته و به او می گویند که صاحب خر به ما گفت که خر را برای شام ذبح نمایید و بپزید اگر هم باور نمی کنی برو از خود صاحب خر بپرس. طویله چی نیز سخن درویشان را باور نمی نماید و به مهمانخانه می آید تا خود از صاحب خر بپرسد.
در این میان درویشان و رندان دور صاحب خر را گرفته و به او می گویند بیا تا امشب را شادی نماییم و غذایی خوش خوریم. او نیز می پذیرد دور هم پای می کوبند و ساز و آواز سر می دهند.
پس از چندی به این بهانه، همه با یکدیگر کف زنان می خوانند ” خر برفت و خر برفت و خر برفت”، مرد ساده نیز شاد و سرمست با آنان ” خر برفت و خر برفت آغاز کرد” در این میان طویله چی سر می رسد و مرد رادر حال آواز خواندن می بیند که شاد و راضی فریاد می زند “خر برفت”. طویله چی سخن درویشان را باور می نماید و اجازه می دهد که خر را غذا کنند. مرد ساده لوح فردا متوجه می شود که آنچه می گفته واقعی بوده و خر خود را از دست داده است.
سیاست فرهنگی
شیدای رومی از این داستان نتیجه می گیرد که: “خلق را تقلیدشان بر باد داد…ای دوصد لعنت بر این تقلید باد”
هر چند باید از ادبیاتی که مولوی به کار برده عذر خواهی نمایم اما وضعیتی که ما در این روزها داریم از بعضی جهات در این داستان نمایان است. در اکثر ابعاد و زمینه ها، خصوصا مسائل سیاستی ومدیریتی رویکرد تقلید در ذات تفکر مسئولان ما موج می زند.
امروزه مفاهیمی مانند ” سیاست فرهنگی ” و واژگانی هم نظیر با آن را از زبان همه کس می توان شنید. اما همچون بسیاری موارد، بیان این واژه ها در میزگردها و شنیدن آنها در اخبار تنها سهم سیاست کشورمان از معنای مورد نظر این واژه هاست.
ساحت سیاست عمومی با سیاست فرهنگی آمیخته است و البته این دو ساحت به ادعای مدیران درجه یک سیاست و فرهنگ در قوای مقننه و مجریه محل اقتدار کشور ما است.
اما آیا براستی اینگونه است؟ آیا مدیران ما که اینهمه از دیپلماسی عمومی دم میزنند واقعا متوجه معنای آن اند؟
اجازه دهید مثالی مشخص را پی گیری و تحلیل نماییم:
آرگو
فیلم آرگو یک نمونه مشخص، دقیق و واضح از سیاست فرهنگی و دیپلماسی عمومی که بر علیه کشور ما استفاده گردیده است. در یک صحنه از فیلم آرگو یک فرد آمریکایی با قهرمان فیلم که مامور دولت است صحبت می کند و می گوید که نمیدانم ایران کجاست و چطوری نوشته می شود؟.
ماهیت زمینه سازانه در این دیالوگ بسیار جالب است. فرد ناشناس آمریکایی می پرسد “به عراق (IRAQ)می رویم؟” و مامور جواب می دهد ” نه ایران(IRAN)”.

سیاست فرهنگی – آرگو
توجه نمایید که نوشتار دو کلمه ایران و عراق در زبان انگلیسی امکان این استعاره زبانی را به وجود می آورد. توالی اول عراق بعد ایران در این صحنه استعاره ای را در ذهن می سازد.
این نکته زمینه سازی است برای اینکه ترس هسته ای و دشمنانه ای که از عراق در ذهن مردم آمریکا وجود دارد را بر روی ایران تغییر ابژه دهد. این تصویر و تلاش دولت آمریکا در فیلم های ضد ایرانی مانند “۳۰۰” و “یک شب با پادشاه” یا “شاهزاده ایرانی” همه در این جهت است که در فرهنگ عمومی و در ساحت دیپلماسی عمومی، مردم آمریکا و جهان ایران را به چشم سرزمینی درست مشابه عراق بیانگارند.
البته دولت آمریکا و صهیونیزم هر چه در این رویکرد موفق تر باشند، مسلما افراد و کشورهای بسیاری را می توانند برای افزایش فشارها بر ایران با خود همگام سازند.
نتیجه
حال سوال اینجاست که آیا سیاست گذاران دیپلماسی عمومی و فرهنگی ما متوجه چنین رویکردی شده اند؟ پاسخ قطعی بنده به این مسئله “خیر” است.
سوای ادعاهای انواع مسئولان اصول گرا یا اصلاح طلب این بخش از سیاست و فرهنگ در کشور ما تا سال ها مهجور مانده بود و اکنون نیز به گونه ای همراه با خطا و فهم اشتباه از آن استفاده می شود.
خود این خطا و فهم اشتباه که ناشی از تقلید است نه تنها کار را به نفع کشورمان به پیش نمی برد بلکه کار را سخت تر نیز خواهد نمود و بنا به تشخیص مولوی این تقلید است که عامل فنای ما خواهد بود. به امید روزی که بیداری فرهنگی ایران را شاهد باشیم.