خانه و بیخانه
خط و نقد؛ سجاد ملایی، پژوهشگر دکتری مطالعات شهری؛
مسکن کالایی اساسی در سلسله مراتب نیازهای بشری است که اندیشمندانی نظیر مازلو (Abraham Harold Maslow) نیز بر رفع بهینه این نیاز جهت هموار نمودن رشد جسمی و روانی انسان تاکید نمودهاند.
بنابراین تامین این نیاز مورد توجه خاص سیاستمداران و برنامهریزان در سراسر جهان قرار گرفته است. در حقیقت بدون تامین این نیازها انسان از آسایش روحی-روانی و توان فیزیکی لازم جهت حرکت در مسیر رشد بهینه باز خواهد ماند.
مسکن در ایران
پرداختن به مقوله مسکن در ایران، مسکن را حتی فراتر از ابزار برآوردن نیاز اولیه، عامل سربلندی(و در مقابل سرافکندگی) انسان ایرانی است.
در این راستا ترکیب بیخانمان(Homeless)، بر خلاف بسیاری از اصطلاحات انتقال یافته به زبان فارسی، بسیار دقیق و بامعنا مفهوم فقر، نداری و بیچارگی را منتقل مینماید.
فروش و از دست دادن خانه برای انسان ایرانی شکستی اقتصادی، روحی و حتی حیثیتی به شمار میآید.
عباراتی نظیر در به در (کسی که از خانه و خاندان خود آواره شده، فرهنگ معین) کولی(با مهمترین شاخصه کوچندگی و عدم سکونت در یک مکان و در نهایت عدم مالکیت مسکن، فرهنگ لغت دهخدا) همگی داری بار منفی و تحقیر آمیز هستند، در ادامه جوکها، مثلها و داستانهایی که دشمنی بین مستاجر و صاحبخامه را روایت میکنند، ارجاع بر اهمیت مالکیت مسکن در فرهنگ ایرانی دارد.
بنایراین، فروش و از دست دادن خانه برای انسان ایرانی شکستی اقتصادی، روحی و حتی حیثیتی به شمار میآید.
نرخ مالکیت مسکن
با چنین مقدمهای، میتوان نتیجه گرفت که نرخ مالکیت مسکن در ایران شاخصی تعیین کننده برای تبیین عملکرد اقتصاد-اجتماع ایران است.
بنا بر گزارش مرکز آمار ایران، در بازه ده ساله ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۵، نرخ مالکیت مسکن در کشور از حدود ۶۸% به ۶۰% رسیده، است، این نرخ برای شهرهای کشور از ۶۲% به ۵۴% کاهش یافته است.
خانه و بیخانه
این مختصر خود گویای فاجعه عظیمی است که انواع مختلف قابل تفسیر است:
نخست؛ طرحهای گسترده مرتبط با مسکن مهر و مسکن اجتماعی، شکستی کامل و ابزاری ناکارآمد برای تحقق خانهدار شدن ایرانیان بوده است.
دوم؛ بیخانه شدن نسبت قابل توجهی از جمعیت کشور، که بنا بر مقدمه یاد شده نشان دهنده ورشکستگی، از دست رفتن بنیانهای اقتصادی این بخش از جمعیت کشور بوده است.
در نهایت توجه به این واقعیت که نزدیک به نیمی از جمعیت شهری کشور مالک تمام مسکن شهری هستند، نشان دهنده شکاف طبقاتی گسترده، که همچنان در حال عمیقتر شدن است، میباشد.
اهیمت این موضوع زمانی روشنتر میشود که دریافت بخش عمده جمعیت کشور در شهرها زندگی میکنند(۷۴% معادل ۶۰ میلیون نفر از جمعیت کشور در سال ۱۳۹۵ در شهرها ساکن بودهاند). در واقع، وضع موجود و روند بیخانهسازی شهروندان ایرانی ناشی از هر علت سیاسی-اقتصادی که باشد، نتایج فاجعهباری در پی خواهد داشت که زیست عموم شهروندان ایرانی را در حوزههای اجتماعی-اقتصادی، روحی-روانی هر روزه بیکیفیتتر مینماید.

نرخ مالکیت مسکن در سالهای ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۵
منابع:
مرکز آمار ایران، سرشماریهای ۱۳۸۵، ۱۳۹۰، ۱۳۹۵
فرهنگ معین(آنلاین) http://www.vajehyab.com/?q=%DA%A9%D9%88%D9%84%DB%8C&f=moein